English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1168 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
green thumbed U کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thremmatology U علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
liveryman U کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
gigman U کسیکه درشکه تک اسبه دارد
color bearer U کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
laboratorian U کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
dipsomaniac U کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
wisenheimer U کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
towhead U کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
bookworms U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworm U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
weisenheimer U کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
natural philosopher U فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
hereditarian U کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
interlopers U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
negationist U کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
interloper U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
usufructuary U کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
monophysite U کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
advantaged U کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
advowee U کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
sericulture U پرورش کرم ابریشم پرورش نوغان
metaphrast U کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
automatic data processing system U سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
education U پرورش اموزش و پرورش
rabbitry U محل پرورش خرگوش اهلی پرورش خرگوش
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
intelligence process U جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
chances U شانس
chance U شانس
fortunes U شانس
fortune U شانس
odds U شانس
handsel U شانس
luck U شانس
chancing U شانس
chanced U شانس
unlucky girl U آدم بد شانس
fall on feet <idiom> U شانس آوردن
jinx U شانس نیاوردن
jinx U ادم بد شانس
fortunate U خوش شانس
jinxes U شانس نیاوردن
jinxes U ادم بد شانس
(not a) snowball's chance in hell <idiom> U بد شانس مطلق
unlucky fellow U آدم بد شانس
press (push) one's luck <idiom> U به شانس بستگی داد
(not a) ghost of a chance <idiom> U حتی یک شانس کوچکی
fortuity U قضا وقدر شانس
caculated risk <idiom> U شانس زیاد برای موفقیت
Fortunately I wasnt hurt. U شانس آوردم . طوریم نشد
speeds U حالت شانس خوب داشتن
To hit a wining streak. U شانس آوردن ( درقمار وغیره )
cook one's goose <idiom> U شانس کسی رااز اوگرفتن
speeding U حالت شانس خوب داشتن
casualism U اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
speed U حالت شانس خوب داشتن
lose touch with <idiom> U از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
I dont have an earthly chance. U کمترین شانس راروی زمین ندارم
help any one . U برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
new deal <idiom> U تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
not to have a prayer of achieving something U کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
spoiler U تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
fosterage U پرورش
cultivation U پرورش
nurture U پرورش
upbringing U پرورش
nurtures U پرورش
nurtured U پرورش
nurturing U پرورش
breeding U پرورش
floriculture U پرورش گل
cultures U پرورش
culturing U پرورش
pedagogy U پرورش
training پرورش
culture U پرورش
nourishment U پرورش
phytobentos U گیاهان ته زی
flora U گیاهان
data processing U پرورش اطلاعات
ser U پرورش نوغان
process U پرورش دادن
unbred U پرورش نیافته
processes U پرورش دادن
aviculture U پرورش مرغ
bring up U پرورش دادن
character training U پرورش منش
breeding U پرورش حیوانات
swannery U محل پرورش قو
mental discipline U پرورش ذهنی
silviculture U پرورش جنگل
ostreiculture U پرورش صدف
foster U پرورش دادن
pisciculture U پرورش ماهی
fostered U پرورش دادن
self cultivation U پرورش نفس
fostering U پرورش دادن
fosters U پرورش دادن
germiculture U پرورش میکروب
self culture U پرورش نفس
education U اموزش و پرورش
body-building U پرورش اندام
body building U پرورش اندام
p.exercise U پرورش بدنی
mariculture U پرورش دریازیان
potentilla U گیاهان پنجهای
luxuriant vegetation U گیاهان انبوه
herbicidal U کشنده گیاهان
phytology U علم گیاهان
rampant vegetation U گیاهان فراوان
rampant vegetation U گیاهان انبوه
herbaceous U گیاهان علفی
phanerogamia U گیاهان پیدازا
dicot U گیاهان دو لپه
dicoty U گیاهان دو لپه
dicotyledon U گیاهان دو لپه
dicotyledones U گیاهان دولپه
herbs U گیاهان [در عطاری]
cereals U گیاهان گندمی
cereal U گیاهان گندمی
phytoplankton U گیاهان شناور
luxuriant vegetation U گیاهان فراوان
rugger U گیاهان گل سرخ
halophytes U گیاهان شورپسند
Consider yourself lucky [fortunate] (that) you weren't on the train at that time. U شما باید خودتان را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیرید [که] در آن زمان در قطار نبودید.
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
falconer U پرورش دهنده شاهین
ser U پرورش کرم ابریشم
falconers U پرورش دهنده شاهین
piscicultural U مربوط به پرورش ماهی
educationalist U کارشناس اموزش و پرورش
silviculturist U ویژه گر پرورش جنگل
educationists U کارشناس اموزش و پرورش
special education U اموزش و پرورش استثنایی
educationist U متخصص اموزش و پرورش
educationist U کارشناس اموزش و پرورش
f.education U پرورش واموزش دختران
educationalists U کارشناس اموزش و پرورش
poulterer U پرورش دهنده طور
educationists U متخصص اموزش و پرورش
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
viniculture U پرورش انگور شراب
manpower development U پرورش نیروی انسانی
comparative education U اموزش و پرورش تطبیقی
education department U اداره آموزش و پرورش
guardian by nurture U قیم بعلت پرورش
culture of bees U پرورش یا تربیت زنبور
nature nurture controversy U مجادله سرشت- پرورش
apiculture U پرورش زنبور عسل
animal husband U پرورش جانوران اهلی
rosarian U پرورش دهنده گل سرخ
calf machine U دستگاه پرورش عضله
educational U مربوط به اموزش و پرورش
greenery U گیاهان سبز گلخانه
trashes U خاکروبه زوائد گیاهان
trashing U خاکروبه زوائد گیاهان
herb U شاخ وبرگ گیاهان
halophytes U گیاهان شوری پذیر
herbs U شاخ وبرگ گیاهان
herborist U فروشنده گیاهان طبی
saltbush U خانواده گیاهان قازایاغی
herbist U فروشنده گیاهان طبی
magnolias U ماگنولیاسه ها گیاهان ماگنولیا
indigofera U گیاهان نیل دارsnake
trash U خاکروبه زوائد گیاهان
trashed U خاکروبه زوائد گیاهان
gypso halophytes U گیاهان شوراگچی شوراگچیان
fleabane U گیاهان پیر بهاروبرنجاسف
herbalist U فروشنده گیاهان طبی
herbalists U فروشنده گیاهان طبی
antiplant agent U عامل ضد رویش گیاهان
dead hedge U پرچین گیاهان خشک
understory vegetation U گیاهان زیر درختی
canopy U تاج پوشش گیاهان
canopies U تاج پوشش گیاهان
lobelia U خانواده گیاهان لوبلیا
loggerhead U گیاهان جنس قنطوریون
magnolia U ماگنولیاسه ها گیاهان ماگنولیا
mold U قارچ انگلی گیاهان
nurseryman U پرورنده گیاهان زارع
chromogen U دانههای رنگی گیاهان
chromogen U رنگ پذیری گیاهان
hennery U مزرعه یا محل پرورش مرغ
sericultural U وابسته به پرورش کرم ابریشم
incubators U محل پرورش اطفال زودرس
ranch U در مرتع پرورش احشام کردن
ranches U در مرتع پرورش احشام کردن
beekeeper U پرورش دهندهء زنبور عسل
upbringing U روش اموزش و پرورش بچه
sericulturist U پرورش دهنده کرم ابریشم
incubator U محل پرورش اطفال زودرس
haute ecole U پرورش اسب در سطح عالی
apiarist U پرورش دهندهء زنبور عسل
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1incentive
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
1time is prceious it has great
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com